- غلط رفتن
- گمراه شدن خطا کردن گمراه شدن
معنی غلط رفتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نادرست گفتن ناصواب گفتن نادرست گفتن، غلط گو (ی)، آنکه غلط گوید کسی که خطا گوید
یا غلط گرفتن از کسی. نشان دادن خطای او (غالبا در قرائت و املا)
اشتباه بیان کردن
بیک طرف رفتن
در غلاف گذاشتن، در نیام کردن شمشیر
کنایه از کوتاه آمدن در برابر شخص قوی، غلاف کردن
کنایه از کوتاه آمدن در برابر شخص قوی، غلاف کردن
کلک رفتن، درسرنوشت آمدن
копать
graben
creuser
scavare
graven
menggali
oyuk kazmak
kuchimba
গর্ত খোঁড়া
غار بنانا
نوعی از حرکت اسب و شتر و جز آنها میان یرتمه و قدم
لوداده شدن
گرفتار شدن به دلیل برملا شدن راز